دیدار با امام زمان عج ( شیخ عباس قمی)

 

جناب آل یاسین از من خواست باز نگردم و شب را در کاظمین بمانم. اما وقتی موضوع پرداخت مزد کارگران را به ایشان عرض کردم، به من اجازه ی بازگشت دادند.

ناگفته نماند هنگامی که در محضر جناب آل یاسین بودم، در خاطر داشتم که از ایشان نامه ای به این مضمون که من (حاج علی بغدادی) از دوستان اهل بیت هستم، بگیرم و وصیت کنم آن را به هنگام فوت در کفنم بگذارند؛ اما این درخواست را که در ذهنم بودم، مطرح نکردم و بازگشتم.

هنوز بیش از یک سوم از راه کاظمین به بغداد را نپیموده بودم که دیدم سید بزرگواری که عمامه ی سبز رنگی بر سر دارد از مقابل من به سوی کاظمین می رود. وقتی سید مرا دید، با گرمی احوالپرسی کرد و مرا در بغل گرفت. من نیز متقابلاً چنین کردم و بعد از مصاحفه، چهره ی یکدیگر را بوسیدیم. در این هنگام ایشان به من فرمود:

ـ حاج علی! سفر به خیر؛ از کجا می آیی و به کجا می روی؟

این پرسش در حالی بود که من آن سید را نمی شناختم؛ ولی با خودم گفتم: شاید او مرا می شناسد و تقصیر من است که چیزی از او در خاطر ندارم.  

به هر حال، در پاسخ سید عرض کردم:

ـ به زیارت کاظمین رفته بودم و اکنون از آن جا باز می گردم.

سید بزرگوار در پاسخ من فرمود:

ـ امشب، شب جمعه است. بیا با هم به کاظمین بازگردیم تا در آنجا شهادت دهم که از دوستان جدم امیر المؤمنین «علیه السلام» هستی.

از این سخن سید تعجب کردم و گفتم:

ـ شما که از وضع من چندان اطلاع نداری، چگونه می خواهی شهادت بدهی؟!

سید بزرگوار فرمود:

ـ مگر امکان دارد کسی که حق مرا به جا می آورد، او را نشناسم.

به منظور سید پی نبردم و گفتم:

ـ چه حقی از شما را من ادا کرده ام؟!

پاسخ دادند:

ـ آنچه به وکیل من رساندی، همان حق من است.

بار دیگر پرسیدم:

ـ وکیل شما کیست؟

فرمودند: شیخ محمد حسن.

عرض کردم:

ـ ایشان وکیل شماست؟

فرمود:

ـ آری؛ او وکیل من است.

سپس درباره ی سایر وکلای ایشان پرسیدم تا ببینم آن چه به علمای نجف اشرف پرداخته ام، صحیح بوده است یا خیر.

سید بزرگوار تأیید کردند که آن چه پرداخته ام صحیح بوده است و همه ی آن علما ، وکیل او هستند.

حاج علی بغدادی پس از وقوع این ماجرا، از آن سید بزرگوار مسایلی را می پرسد و ایشان نیز به پرسش های متعدد حاج علی بغدادی پاسخ می دهد. سپس هر دو به زیارت کاظمین می روند.

به هنگام زیارت و نماز، آن سید ناگهان از نظر حاج علی بغدادی پنهان می شود و حاج علی دیگر نمی تواند او را مشاهده کند.

حاج علی بغدادی پس از آن که موفق به یافتن مجدد آن سید نمی شود، نزد شیخ محمد حسن کاظمینی آل یاسین می رود و قصه ای را که برایش واقع شده بود، بازگو می کند.

شیخ محمد حسن پس از شنیدن قصه، تایید می کند که آن سید امام زمان «عج» بوده است و از حاج علی بغدادی با تأکید می خواهد که این راز را فعلاً با کسی در میان نگذار


[ 28 / 8 / 1393 ] [ 19 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 7761 ] [ نظرات () ]
مطالب مرتبط
نظرات این مطلب
bentozahra 17:30 - 1393/9/8/6
اللهم عجل ولیک الفرج.الهی امین


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







آخرین مطالب
فطرس (1395/02/22 )
مولا (1394/11/20 )
یا... (1394/11/05 )
ای مسیح من... (1394/10/21 )
کبوترانه (1394/10/13 )